سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
سبوی عشق
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 4144
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
سبوی عشق
محمد
نازک خیال پشت سرت را نگاه کن .... یکبار هم بخاطر من اشتباه کن

........... لوگوی خودم ...........
سبوی عشق
............. بایگانی.............
زمستان 1386

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • سبوی عشق

  • نویسنده : محمد:: 86/11/25:: 7:47 عصر

    زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان
    بی وفا شد . این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست
    از روزگار است...

    می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی

    می رسد روزی که مرگ رو باور کنی

    می رسد که تنها در کنار قبر من شعر های کهنه ام رامو به
    مو از بر کنی


    اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون
    کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست
    داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعی

    یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری. نفرینش گرفت و
    عاشق شدم!



    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ