سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
سبوی عشق
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 4142
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
سبوی عشق
محمد
نازک خیال پشت سرت را نگاه کن .... یکبار هم بخاطر من اشتباه کن

........... لوگوی خودم ...........
سبوی عشق
............. بایگانی.............
زمستان 1386

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • سبوی عشق

  • نویسنده : محمد:: 86/11/25:: 7:47 عصر

    زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان
    بی وفا شد . این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست
    از روزگار است...

    می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی

    می رسد روزی که مرگ رو باور کنی

    می رسد که تنها در کنار قبر من شعر های کهنه ام رامو به
    مو از بر کنی


    اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون
    کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست
    داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعی

    یه روز مادرم منو نفرین کرد و گفت: الهی درد بی درمون بگیری. نفرینش گرفت و
    عاشق شدم!



    نظرات شما ()

    <      1   2   3      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ